درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید. سلام من محمدی هستم. این وبلاگ به منظور معرفی شهروندان طلایی منطقه 11(معلولین) ساخته شده است. امیدوارم از این وبلاگ خوشتان بیاید. با آرزوی موفقیت برای شما محمدی
آخرین مطالب
پيوندها
  • تبادل لینک هوشمند

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شهروندان طلایی منطقه 11 و آدرس mt11.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

    تبادل لينك - تبادل لينك





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 29
بازدید کل : 22247
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


شهروندان طلایی منطقه 11
معرفی شهروندان طلایی منطقه 11





(قهرمانان معلول شخصیت های غریب و بیگانه در ادبیات کودک و نوجوان آلمان و اتریش)

نویسنده : باربارا هابرل،
مترجم : اشراق، بهار

قهرمان‏های معلول داستان‏های کودکان و نوجوانان آلمان،شخصیت‏های بیگانه‏ای هستند. در بیش‏تر متن‏های بررسی شده که حدود نیمی از آن‏ها بین سال‏های 1970 تا 1985 میلادی به‏ چاپ رسیده و به رابطه میان شخصیت معلول و عامه مردم می‏پردازند،از درون مایه«بیگانه» استفاده شده است.
طبق گفته‏های مالت دارندورف (Malte Dahrendorf) «درصورتی‏که واژه بیگانه،به معنای‏ فردی باشد که در برقراری ارتباط با محیط وگروه‏های‏ اجتماعی دچار مشکل است و به سختی با آن‏ها رابطه‏ می‏گیرد،پس داستان‏های مربوط به این شخصیت‏ها،به‏ ناچار رابطه دشوار میان این افراد و اجتماع را مورد بحث قرار می‏دهد.
به عبارتی دیگر،سؤالی روان‏شناختی- اجتماعی را پیش می‏کشد:چگونه این فرد در ارتباط با جامعه هویت خود را پیدا می‏کند؟»
درحالی‏که برخی از متن‏ها مشکل‏ دوست‏یابی و رابطه دوستانه میان شخصیت عادی‏ و معلول را توصیف می‏کنند،در متن‏های دیگر، این شخصیت‏ها جزو اقلیت ستمدیده‏ای هستند که می‏توانند با تغییر سطح آگاهی عامه،شرایط و موقعیت خود را بهبود بخشند
.کتاب‏های بسیاری‏ که در پانزده سال اخیر به چاپ رسیده است،به‏ مضمونی می‏پردازند که فروان در ادبیات کودکان و نوجوانان به چشم می‏خورد و آن،پذیرش فردی‏ جدید در گروه کودکان است.این کتاب‏ها روی‏ رفتار و فرایند یادگیری کودک معلول متمرکزند و معمولا راوی،داستانی را روایت می‏کند که نشان‏ می‏دهد که چگونه کودک معلول،با انجام عمل‏ قهرمانانه یا به گونه‏ای دیگر،با اثبات قابلیت‏های‏ فوق العاده خود(مثل نجات دادن کسی)،از طرف‏ کودکان دیگر مورد پذیرش قرار می‏گیرد.
معمولا شخصیت معلول داستان، از دیدگاه‏ راوی یا یک یا دو شخصیت عادی داستان توصیف‏ می‏شود. بنابراین، روی افکار و احساسات‏ شخصیت‏های عادی و واکنش‏های ایشان در برابر کودک معلول،تأکید می‏ورزند.این متن‏ها معمولا چنین سؤال‏های را مطرح می‏سازند:چگونه‏ شخصیت‏های عادی،نسبت به کودک معلول‏ واکنش نشان می‏دهند و آیا می‏توانند بر غرور متعصب خود در قبال کودک معلول غلبه کنند؟ تقریبا همواره این کودک معلول است که خود را با شرایط وفق می‏دهد و خود را با انجام اعمالی‏ استثنایی معرفی می‏کند تا از طرف کودکان دیگر مورد پذیرش قرار بگیرد.
به عنوان مثال:
در داستان اولین کولنبرگر،به‏ نام«تابستانی که پری دریایی آمد»(مونیخ، انتشارات اشنایدر،1975)،آنوشکا (Anuschka) ، شخصیت اصلی داستان با بیگی (Biggi) که‏ مبصر کلاس است،دوست می‏شود.این دوستی‏ هنگامی شکل می‏گیرد که بیگی،او را غرق‏ شدن در دریا نجات می‏دهد.در داستان رین هیلد شاریو (Reinhild Shario) ،با نام«همه مل را دوست دارند»،مل،قهرمان داستان،یکی از همکلاسی‏های خود را در یک حادثه آتش‏سوزی‏ نجات می‏دهد و پس از آن،آن‏دو با یکدیگر دوست می‏شوند.
در آثار کلودیا جوناس (Claudia Jonas) ،با نام‏های«مدرسه شبانه روزی»و «وسب نست» (Wasp Nest) وقتی آنجلیکا موفق می‏شود از آتش‏سوزی باغ وحش مدرسه‏ پیشگیری کند،ستارهء مدرسه شبانه روزی می‏شود.
اما تعداد داستان‏هایی که کم‏تر به اعمال‏ موفقیت‏آمیز کودک معلول می‏پردازند و بیش‏تر روی مسئولیت‏های اجتماعی عامه مردم نسبت به‏ کودکان معلول تأکید دارند،چندان زیاد نیست.
در ابتدای داستان«تمساح‏های حومه شهر»کرتس‏ (Kurt) از طرف کودکان دیگر پذیرفته نمی‏شود. بچه‏های گروه،با تعصب از پذیرش کرتس که‏ معلول است و از صندلی چرخ‏دار استفاده می‏کند، سر باز می‏زنند.البته وقتی آن‏ها متوجه می‏شوند او شاهد دزدی سوپر مارکت بوده است،اوضاع عوض‏ می‏شود.
گروه امیداور است که کرتس دریافتن مجرم به آن‏ها کمک کند.آن‏ها او را به زمین‏بازی‏ می‏برند و کرتس نه تنها محل اختفای مجرم را پیدا می‏کند،بلکه در بازی آن‏ها بسیار فعال و خلاقانه ظاهر می‏شود.در طول داستان،کودکان‏ نگرش مغرضانهء خود را کنار می‏گذارند و بر آن‏ فائق می‏آیند.
آن‏ها یاد می‏گیرند چگونه صندلی‏ چرخ‏دار را درمیان جنگل حرکت دهند و می‏آموزند برای هوش،شکیبایی و حضور ذهن کرتس ارزش‏ قائل شوند.سرانجام این ویژگی‏ها در کنار قوهء ابتکار کرتس،منجر به دستگیری مجرم و محکومیت وی می‏گردد.
کلاس کوردن (Klaus Kordon) ،در کتاب‏ خود با نام«خیابان شماره 48 مولمان»،می‏کوشد دیدگاه دیگری را بیان کند که در آن،درون مایه‏ انجام عملی فوق العاده و استثنایی از کودک معلول، به منظور راهیابی به گروه کودکان عادی و پذیرفته‏ شدن از جانب آن‏ها،کم‏رنگ جلوه داده می‏شود. فرانک که قبلا پسری معلول به نام فلیکس را آزار و اذیت می‏کرد،اتفاق‏هایی را به خاطر می‏آورد که‏ پس از حضور فلیکس،در خیابان 48 مولمان رخ‏ داده است.در این داستان که از زبان اول شخص‏ روایت می‏شود،کم‏تر با تفکر انتقادی و انتقاد از خود روبه‏رو می‏شویم.فلیکس مثل کرتس،به‏ سبب شخصیت و رفتار خود،از جانب دیگران‏ پذیرفته می‏شود.درحالی‏که فرانک آن را شجاعت واقعی می‏داند:
«هرچه بیشتر در مورد آن فکر می‏کنم،بیشتر می‏فهمم‏ که فلیکس واقعا شجاع است.همین‏که او هر روز پا به‏ کلاسی می‏گذاشت که در آن بچه‏هایی مثل پل،مورمل و خودم افاده می‏فروختیم،نشان می‏دهد که خیلی شجاع‏ است.»(ص 48)
باوجوداین،کرتس و فلیکس-همانند شخصیت‏های معلول در داستان‏های اشاره شده- بایستی از طریق هوش و استعداد و اعمال‏ استثنایی خود،از جانب کودکان عادی مورد تأیید قرار بگیرند و این کتاب‏ها نشان می‏دهند که‏ معلولیت و یا ویژگی خاص شخصیت‏های اصلی‏ داستان‏ها،منشأ حقیقی ویژگی‏های فوق العاده و چشمگیر آن‏هاست.به عنوان مثال،در مورد کرتس گفته می‏شود که شکیبایی و ارامش او سبب‏ می‏شود که دیگران او را کودک نپندارند؛زیرا رفتار با ملاحظه‏اش،او را بیش از سنش نشان می‏دهد:
کرتس به آرامی گفت:«می‏دانی فرانک،تو اصلا صبور نیستی،چون می‏توانی راه بروی.درحالی‏که من باید روی‏ صندلی چرخ‏دار بنشینم و صبر کنم تا کسی بیاید و مرا ببرد. این طوری یاد می‏گیری که صبور باشی
هر وقت کرتس این‏گونه صحبت می‏کند، بی‏گمان از یاد می‏برد که تنها یک پسربچه است. از این پس او به صورت فردی بزرگسال و بالغ‏ نمایان می‏شود.در عوض،فرانک می‏گوید:
«سرانجام به این فکر رسیدیم که وقتی پای عقل و شعور و آرامش درمیان است،فلیکس همیشه از ما بهتر است.» (ص 82)
این متن‏ها و بسیاری از دیگر کتاب‏های‏ منتشر شده در آلمان و اتریش،واکنش اکثریت را نسبت به موقعیت استثنایی کودکان معلول،مورد
توجه قرار می‏دهد.طبق گفته‏های پیتر اشنایدر (Peter Scheiner موضوع بیگانه،مشکل‏ اعضای گروه اجتماعی نویسندگانی چون وی است‏ که با بهره گیری از حد اکثر قابلیت و توانایی خود،با افرادی که به نظر می‏آیند با اکثریت افراد جامعه‏ تفاوت دارند،مواجه می‏شوند.
جالب این‏که رویکرد نویسندگان آمریکایی که‏ تمایل دارند روی افکار و احساسات شخصیت‏ معلول تمرکز کنند،تفاوت مهمی با رویکرد نویسندگان آلمانی دارد.معمولا متونی که قصد دارند مشکل پذیرش شخصیت معلول را در گروه‏ مورد بررسی قرار دهند،از دیدگاه شخصیت اصلی‏ معلول روایت می‏شوند.
در نتیجه،این متن‏ها معمولا حول شخصیت‏هایی شکل می‏گیرند که‏ می‏توانند شخصیت معلول را همان‏گونه که هست، بپذیرند.امروزه و در ابتدای هزاره دوم در آلمان، خوانندگان نوجوان این کتاب‏ها(که شخصیت‏ اصلی آن‏ها معلول است)،به ندرت در محله یا مدارس خود با این کودکان آشنا می‏شوند.
دلیلش‏ آن است که رستوران‏ها،مکان‏ها و وسایل نقلیه‏ عمومی برای سهولت رفت‏وآمد افرادی که از صندلی چرخ‏دار درآن‏جا وجود ندارد.اغلب کودکان‏ و نوجوانان معلول در آلمان،هنوز در مؤسسه‏ها و مدارس استثنایی هستند؛جدا از افراد دیگر جامعه. نخست این‏که معلولیت،سرنوشتی ناگوار و اسف‏بار به نظر می‏آید و مشکلی درنظر گرفته می‏شود که‏ باید آن را حل کرد.البته اگر واقعا متخصصان‏ بتوانند این مشکل را حل کنند.
تاریخ کشور آلمان و اتریش،در قرن گذشته،به‏ مغایرتی که میان رفاه اجتماعی و به رسمیت‏ شناختن حقوق مدنی تمام افراد جامعه وجود دارد، پرداخته است.در این شرایط،معلولیت به عنوان‏ مسئله‏ای اجتماعی درنظر گرفته می‏شود.الیزابت‏ سی.همیلتون (Elisabeth C.Hamilton می‏نویسد:
«از آن‏جا که ارزش اقتصادی،اجتماعی و سیاسی فرد معلول در جامعه،به لحاظ تاریخی در چارچوب ناتوانی وی‏ در انجام کار،مورد ارزیابی قرار گرفته است،در خواست‏ حقوق تام شهروندی فرد معلول،با صلاح کل جامعه مغایرت‏ مستقیم دارد.استفاده اقتصادی از تمام اعضای جامعه، نقطه عطف مصلحت جامعه است.کارول پور (Carol Poore) ،اهمیت پیشرفت اقتصادی در آلمان را خاطرنشان‏ می‏کند و بر تناقص‏های کلی مربوط به کار،اشتغال و مشاغلی که ریشه در ارزش‏های فردی جامعه دارد،تأکید می‏ورزد
اشخاص معلول،به عنوان افرادی درنظر گرفته می‏شوند که توان انجام کار مفید را ندارند،اما هنگامی که این تبعیض‏ها به آن‏ها معطوف‏ می‏شود،موجب می‏گردد که تمام توانایی‏های‏ بالقوه خود را درک نکنند.پور می‏گوید:
«مسئله اصلی که در پس این دیدگاه وجود دارد،این‏ است:احتمالا فعالیتی که از فرد معلولسر می‏زند،فعالیت‏ ارضاکننده و خلاق تعبیر نمی‏شود.در عوض،اصولا آن را از دیدگاه پیشرفت اقتصادی و کنترل اجتماعی درنظر می‏گیرند
این دیدگاه،حقیقتا و مجازا افراد ویژه را سربار جامعه می‏داند و پایه و اساس اختلاف میان رفاه‏ افراد جامعه به‏طور کلی و درخواست اعمال حقوق‏ مدنی فرد را شکل می‏دهد.
از دهه 1990،مجمع متحد و یکپارچه‏ای از جانب افراد معلول در المان و اتریش شکل گرفت‏ که موفق شدند این دیدگاه و تصویر حاکم بر موقعیت معلولان را تغییر دهند.هردو کشور در قانون اساسی خود،قوانینی را اعمال کردند که مانع از هرگونه تبعیض علیه معلولان می‏شود،اما هنوز از اجرای این قوانین خبری نیست.بیانیه‏های‏ سیاسی احزاب اصلی آلمان و اتریش هم این‏ مسئله را مورد توجه قرار داده است.حزب‏ دموکرات‏های اجتماعی آلمان (SPD) ،در بیانیه‏ انتخاباتی خود به سال 1988،اظهار داشت که‏ بایستی هرچه سریع‏تر قوانین ضد تبعیض به‏ قانون اساسی کشور افزوده شود و در جایی دیگر از همان بیانیه افزودند:«شهروندان معلول نیازمند حمایت‏ و همیاری تمام جامعه‏اند
حزب محافظه‏کار اتریش (OVP) نیز در برنامه اولیه خود به سال 1995،اعلام کرد که‏ معلولان هم عضوی از جامعه‏اند و از این‏رو، بایستی از طرف جامعه مورد حمیات قرار بگیرند:
«حمایت و همیاری ویژه نسبت به معلولان،نه تنها مسئولیت ارگان‏ها و مؤسسات دولتی است،بلکه تک‏تک‏ افراد جامعه باید نسبت به آن‏ها احساس مسئولیت کنند
اسکاریو (Schario) ،در کتاب "Alle Lieben Malle" ،موقعیت متناقض معلولان را به‏ وضوح روایت می‏کند.داستان از جایی آغاز می‏شود که آرزوی مل (Malle) به حقیقت می‏پیوندد:
گرچه این پسر دوازده‏ساله از صندلی چرخ‏دار استفاده می‏کند،این امکان برایش فراهم می‏شود تا درحالی‏که مدرسه کودکان استثنایی در حال‏ تغییر است،به مدرسه خواهرش که با یکدیگر دو قلویند،برود و به مدرسه عادی پا بگذارد.
پیش‏داوری‏ها و تبعیض‏های دو طرف،موجب‏ سوء تفاهم و برداشت غلط می‏گردد،اما مل قبل از پذیرفته شدن از طرف همکلاسی‏های جدیدش، زندگی بهترین دوست آینده‏اش را در یک حادثه‏ آتش‏سوزی نجات می‏دهد.او وقتی ناچار می‏شود دوباره به مدرسه قبلی خود بازگردد،دوست دارد نزد دوستان جدید خود بماند و به وزیر آموزش و پرورش نامه‏ای می‏نویسد.
در نتیجه یک استثنای‏ همیشگی در این قاعده رخ می‏دهد:او موافقت‏ رسمی وزیر آموزش و پرورش را به دست می‏آورد تا به مدرسه عادی باز گردد.
علاوه بر آن،رابطه‏ میان کودکان معلول و کودکان عادی در این‏ داستان،به صورت رابطه میان مراقبت‏کننده و کسانی که باید مورد مراقبت و مواظبت قرار بگیرند، در می‏آید.
از آن‏جا که دوستی نوپای سباستین‏ (Sebastian) با مل،وقت زیادی از او می‏گیرد و بیشتر زمان خود را با مل می‏گذارند،با دوستان‏ دیگرش مشکل پیدا می‏کند.البته وقتی با گروهی‏ از کودکان و نوجوانان،هم معلول هم عادی ملاقات‏ می‏کند،به این نتیجه می‏رسد که برخی کودکان‏ عادی«بهتر است مراقب دوستان معلول خود باشند. بنابراین،تمام اعضای گروه باید با مل دوست شوند.»(ص‏ 151)
به‏طور کلی،در اجتماع و کتاب‏های کودکان و نوجوانان آلمان و اتریش،افراد معلول در اکثر موارد، به عنوان افراد بیگانه و یا وصله ناجور و یا هم‏چون‏ افرادی که مستحق کمک،حمایت و محافظت از طرف دیگر افراد اجتماع هستند،به تصویر کشیده‏ شده‏اند.فقط در مواردی اندک،شخصیت‏های‏ معلول در داستان‏ها این فرصت را پیدا می‏کنند که‏ فعالانه روی جریان اتفاق‏ها تأثیر بگذارند.
در عوض،داستان‏ها معمولا افراد معلول را به عنوان‏ افرادی منفعل که نیازمند کمک از جانب اعضای‏ دیگر جامعه‏اند،به تصویر می‏کشند.

منبع:

Book bird.Vol.39,No.1,2001
مجله پژوهش نامه ادبیات کودک و نوجوان » بهار 1384 - شماره 40



چهار شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, :: 23:32 ::  نويسنده : مرجان محمدی